من و آرزوی حـــرم
من و دلی که زده به سرش هوای حـــرم
من و دلی که می گذره شب هاش به امید خوابِ حــــرم
من و دلی که تو دستش مونده یه گذرنامه بدونِ مهرِ حـــرم
من و دلی که دخیل شده به " پنجره فولاد " منتظرِ براتِ حـــرم
کشتی نجاتِ من
برس دادِ دلی که
غرق شده در رویای حــــرم . . .